اشعار ولادت زینب کبری(سلام الله علیها)
در گير و دارِ قافيه ماندن درست نيست
تنها غزل نوشتن و خواندن درست نيست
بايد که عاشقانه بلا را به جان خريد
پاي غم نگار، نماندن درست نيست
در کوي عشق صحبت دلداگي خوش است
حرف دگر ميانِ کشاندن، درست نيست
از دل حرم بساز و بگو يا اَنيسَنا
در سينه غير يار نشاندن درست نيست
حالا در اين حرم نظري کن ببين که کيست
دل خانه ي محبت محبوبه ي علي ست
گفتم علي دوباره لبم باده خوار شد
گفتم علي، درون دلم انفجار شد
گفتم علي، دلم به ثريا عروج کرد
بر شانه ي بُراق محبت سوار شد
گفتم علي، جواب شنيدم بلي بلي
دل مستجيرِ مرحمتِ مستجار شد
گفتم علي و سينه ي آشفته گُر گرفت
در شعله ي ولايت مولا دچار شد
از خاطرم کلام نفيسي خطور کرد
هرکس علي نگفت، گرفتار و خوار شد
سرّ خدا براي شما فاش مي کنم
زينب اگر که فاتحِ در کارزار شد
در کوچه هاي کوفه و ويرانه هاي شام
ذکرش چه بود، دشمن بي ريشه زار شد
يا قاهر العدوّ و يا والي الولي
يا مظهر العجايب و يا مرتضي علي
ساقي بيار باده که مخمور زينبم
محتاج جام باده ي پر زور زينبم
تارم اگر به غصه ي او زار مي زنم
چشمم به غير بسته شده، کورِ زينبم
در خيمه ي حمايت او مي زنم نفس
سرمست لطف بي بي مَستوره زينبم
بر من مگير خرده اگر نعره ميکشم
گرمِ دَمِ خدايي و پر شور زينبم
ترسي ندارم از ظلمات زمانه تا
گوشه نشين روضه ي ذوالنّور زينبم
دل داده ي علي ام و افتاده ي حسن
سينه زنِ حسينم و منظورِ زينبم
مجموعه ي جمال و جلال علي ست، او
آئينه دار کلّ کمالِ علي ست، او
زينب تجلي صلواتيِ کبرياست
زينب اساس زندگي دين مصطفي ست
زينب ظهور غيرت زهراي اطهر است
زينب شکوه مرتبتِ شاه لافتي ست
سرّي دگر به اذن خدا فاش مي کنم
زينب، نه جزء آل کسا، که خود کساست
زينب شريکه الحسنين است في المِهَن
زينب انيس خلوت شبهاي مجتبي ست
زينب شريکه الحسنين است في البلا
زينب قوام بخش مصيبات کربلاست
يک گوشه از تجلي او، مي شود حفيظ
زينب هوالرّقيبِ يتيمان نينواست
زينب سفينه البرکات محرَّم است
مِهر مدام و چشمه ي فيض دمادم است
زينب نگو، بگو شرر قهر کردگار
زينب نگو، بگو لب برّان ذوالفقار
زينب نگو، بگو خود نهج الفصاحه است
مي بارد از شهامت طوفاني اش، وقار
زينب نگو، بگو خود نهج البلاغه است
افتاده است زير قدم هاش، اقتدار
زينب نگو، بگو همه ي عصمت بتول
حجب و حيا نجابت بانوي بي مزار
زينب نگو، بگو همه ي صبر مجتبي
پيروز عرصه هاي بلاياي ناگوار
زينب نگو، بگو همه ي شور کربلا
نخل قيام با نفسش داده برگ و بار
زينب نگو، بگو قسم مستجاب عشق
زينب نگو، بگو شرف بوتراب عشق
عالم تمام ذره و خورشيد، زينب است
ويرانگر عمارت ترديد زينب است
بر محور محبت خورشيد کربلا
عباس ماه و حضرت ناهيد، زينب است
از جمله ي تَقَبَّل او مي شود عيان
کوه وقار و قله ي توحيد زينب است
کوفه خيال کرد علي روي منبر است
اما به روي محملِ غم ديد، زينب است
در جمله اي ز مهدي زهرا رسيده است
در مشکلات مايه ي اميد زينب است
از دام درد و غصه و غمها رها شدم
هر دم دخيلِ بي بي مشکل گشا شدم
قديسه ي مقدسه والا، دَخيلکِ
اي شمسه ي مشعشعه بالا، دخيلکِ
خانم نگاه کن چقدر زار آمدم
اي مهرباني دل طاها، دخيلکِ
بيچاره ام، فقير و گرفتار و بي قرار
آرامش دروني مولا، دخيلک
روزيِ هر محرَّم ما در نگاه توست
اي دختر مکرم زهرا، دخيلک
چشم مرا هميشه پر از اشک روضه کن
اي کعبه ي مصيبت عظما، دخيلک
بانو، توجهي به پريشاني ام نما
اي آسمان عاطفه، باراني ام نما
حاج محمود کریمی
*******************
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است
این جلوه جلوههای شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بینشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که میشنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است
سّری رسید و معنی ام الکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است
بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینهای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوههای خداوار زینب است
این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینهدار حیدر کرار زینب است
تا کوچهاش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانهاش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهر ادامه داشت
خاتون خانهدار دو دلدار زینب است
سرچشمههای پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمیاش آب دار از اوست
تفسیر آیههای غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه حبیه دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بیجان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیهها همه اسرار زینب است
ققنوس وهم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی میرسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است
خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنبالهدار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت مینمود به سرنیزهای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بیپناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خندههای حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربههای دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرب و بلا گشود
بر بالهای زخمیاش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازهای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق به پا نبود
این خیمهها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است
با این که قد خمیدهام و داغ دیدهام
فتح الفتوح کردهام هرجا رسیدهام
گر نیش کعب نی به وجودم خریدهام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیدهام
چون کوه ایستادهام ای سر بریدهام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است
زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجههای بغض گرفتار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن هایهای نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خوردهام از لابهلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفتوگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
حاج محمود کریمی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت زینب کبری(سلام الله علیها) مهدی وحیدی